دل نوشته

خدا کاشکی...

دل نوشته

خدا کاشکی...

حمید و باران

سه شنبه, ۹ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ب.ظ

کاش میشد به عقب برگشت،  کاش میشد اشتباهاتو اصلا انجام ندیم، خوب یادمه دوسال پیش یه وبلاگ ساختم از خودم گفتم از خصوصیاتم گفتم از تنهاییام گفتم که با یه دختر خانمی به اسم باران آشنا شدم رفته رفته همدیگرو بیشتر شناختیم همدیگرو دیدیم به هم علاقه پیدا کردیم خانوادش از وجود من مطلع بودند حتی با پدرش ومادرش تلفنی صحبت کردم خاله هاش میدونستن ولی حیف نشد،  نمی دونم کجای کارم ایراد داشت شاید اصلا تو محیط نت نباید دنبال دختر مورد علاقت باشی،  نمیدونم،  کاش طاقت میآورد کاش تنهام نمیذاشت دیروز فهمیدم بارداره،  اون ازدواج کرده و بچه تو راهی داره ولی من ...  بچه ها ممنون میشم نظر بدین درباره این پست... 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۰۹
Hamid Karimi

نظرات  (۱)


هعییییییی لعنتتتتتتتت ب نت لعنت ب هرکی ک نت روساختتتتتت اااااااه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی